۱۳۹۱ تیر ۲۳, جمعه

چه گواراهای ایرانی در زندان


سپاه اطلاعات افراد مربوط به حزب را از طرق مختلف کسب کرده بود، سپاه توانسته بود با تعقیب و مراقبت شخص کیانوری و نیز از طریق بازجوئی های افراد دستگیرشده در جریان ضربه اول بهمن ۶۱ به حزب، به اطلاعات زیادی دست یابد و برای همین هم در اولین اطلاعیه ها، اتهام حزب را جاسوسی اعلام کرده بودند، در طول ضربه اول تا ضربه دوم به حزب در اردیبهشت۶۲ هوشنگ اسدی نقش مهمی در ترزیق اطلاعات درست و حتی غلط خطرناکی به سپاه ایفاء کرد. هوشنگ اسدی را به عنوان عضو هیئت تحریریه نامه مردم در ضربه اول دستگیرکرده بودند. در جلسه تحریریه مردم چه در زمان انتشار نامه مردم و چه بولتن تحلیلی هفتگی کیانوری هفته ای یک بار شرکت و مسائل روز را تحلیل می کرد، منوچهر بهزادی عضو هیئت دبیران و مسئول نامه مردم بود، در نتیجه مجموعه اطلاعات هوشنگ اسدی از کیانوری و بهزادی بود، هوشنگ اسدی یک روز پس از دستگیری یعنی در ۱۸ بهمن ۶۱ نامه ای برای مسئولین زندان می نویسد و همراه با اعلام توبه حاضر می شود با آنها همکاری اطلاعاتی کرده و حتی می نویسد که او اصلأ هیچ گاه هوادارحزب توده نبوده است و هم چنین گفت که قبل از انقلاب با ساواک شاه همکاری داشته و به خاطر فشار ساواک به حزب توده وارد شده است، او توضیح می دهدکه در دهه۵۰ ساواک اسدی را به دلیلی بازداشت می کند، او مدتی با ایت الله خامنه ای هم سلول بوده است، در ساواک از او تعهد می گیرند که باید از مخالفا نظام گزارش تهیه کند، پس از آزادی، ساواک با او تماس می گیرد و او که عضو هیئت تحریریه کیهان بوده است، مجبور به همکاری می شود و حتی چند بار به او پول می دهند، در سال ۵۶ که هاتفی با بورس مؤسسه کیهان به لندن می رود، اسدی به دلیلی به اروپا می رود و با هاتفی در انگلیس ارتباط پیدا می کند، هاتفی که اسدی را به عنوان سمپات تلقی میکرده، به اوپیشنهاد همکاری با سازمان نوید را میدهد و اسدی نیز پیشنهاد هاتفی را می پذیرد. اسدی در توبه نامه خود نوشته بود، از آن جا که سال ۵۶ آغاز حرکت های شدید ضد سلطنتی در جامعه بود و برای آنکه بتواند در آینده ارتباط خود را با ساواک توجیه کند، این کار را انجام داده و گفته بود که به هاتفی پاسخ داده و هاتفی ماجرا را به کیانوری منتقل می کند. کیانوری می گوید: که او با همکاری با ساواک تن در دهد و از این تاریخ به بعد، هر گزارش را که به ساواک می داده با نظارت هاتفی تهیه می شده است. در هر صورت اسدی در توبه نامه خود تأکید می کند که او نفوذی حزب توده در ساواک نبوده، بلکه از قبل با ساواک همکاری داشته و در جریان جنبش ضـد سلطنتی در سال ۵۶ حزب را محملی کرده است که کار خود را توجیه کند. او می دانست که در نزد حکومت جمهوری اسلامی ساواکی بودن جرم کمتری از توده ای بودن دارد، بنابراین می گفت که توده ای واقعی نبود و از چاله بیرون آمده و به چاه افتاده است اسدی از همان اوایل دستگیری خود شروع به نامه نویسی و دادن اطلاعات کرده و برای اثبات توبه خود، هر چیزی که شنیده بود و یاحدس میزد، به عنوان یک موضوع جدی مطرح می کند. بطور مثال برای اولین بار نام افضلی را او برای بازجوها مطرح می کند و بدین گونه توضیح می دهد که یک روز وقتی کیانوری در جلسه هیئت تحریریه حضور داشت، تلویزیون مصاحبه ای از افضلی را پخش می کند، اعضای تحریریه می گویند که باید سخنان افضلی را در روزنامه چاپ کنند، کیانوری مخالفت کرده و می گوید، نه به او کاری نداشته باشید. که افضلی باید موقعیت خاصی به سود حزب داشته باشد که کیانوری اجازه چاپ صحبت های او را نداده است تا برای او مسئله ای بوجود نیاید و در نامه خود به بازجویش می نویسد که من فکر می کنم که افضلی عضو حزب است، یا اینکه در اعترافات خود می گوید که من می دانم که سازمان نوید علنی نشده است، زیرا هیچ یک از افرادش در سازمان علنی نیامده اند، مسئول نوید شخصی است بنام خسرو که من فکر می کنم، همان رحمان هاتفی باشد، البته نام رحمان هاتفی را به اشتباه گفته بود، زیرا خسرو نام مستعار مهدی پرتوی بوده است که اسدی او را نمی شناخته است. هوشنگ اسدی کلیه اطلاعات خود در مورد شبکه علنی و نیز تحلیل های خود و تصورات خود ساخته را با آب و تاب زیادی به بازجوها می دهد. این اطلاعات دهی از جانب اسدی در زندان قبل از شروع بازجوئی ها، مبنائی برای آغاز عملیات شکنجه و اعتراف گیری در بازجوئی ها می شود، در ابتدا بازجوها فقط به سراغ کیانوری می روند و تا مدتی از دیگران بازجوئی نمی شود، منأسفانه کیانوری به دلیل داشتن خصوصی یات راحت طلبی، مسئله تغذیه مخصوص وسستی اراده مورد تمسخر تمام بازجوها قرارداشت، هم چنین تنها کسی که امکان هواخوری داشت،کیانوری بود. کیانوری هرگونه اطلاعاتی که راجع به حزب بود، بدون اینکه شکنجه زیاد شود خیلی راحت در اختیار بازجوها قرار می داد، هم چنین در مورد اسلحه مطلبی که گفته بود که با رودست خوردن از بازجوها و در مقابل کسب امتیازی مانند هواخوری در زنـدان اعتراف می کند.



گرچه در مقابل اعتراف به ستاد کودتا مقابله می کند و اعترافی در این زمینه نمی کند. در واقع او اعتراف دروغی نسبت به مسائل جزبی نمی کند و اطلاعات مهم خود نسبت به حزب و امکانات و اقدامات مخفی و علنی آن را به راحتی و بدون شکنجه در اختیار بازجوها قرار می داد. اما راجع به مطالبی که مربوط به رابطه با شوروی بسیار شکنجه شده بود و تاجائی که می تواست مقاومت می کرد و اطلاعات مربوط به شوروی را به سختی و با تحمل شکنجه زیاد ارائه می داد، کتاب من متهم می کنم از فریدون کشاورز نیز سرنخی برای بازجوئی در مورد تاریخ حزب ارائه داده بود و بازجوها از محتویات کتاب برای بازجوئی استفاده می کردند، برخی اطلاعات دیگر مربوط به ارتباط فردی برخی اشخاص با کا گ ب بود که اشخاص دیگر از آن اطلاعی نداشتند، که اعترافی کرده باشند، از جمله این افراد می توان به قائم پناه اشاره کرد، این اشخاص خودش یک نامه می نویسدکه می خواهد اعتراف کند و می خواهد که او را بازجو صدا بزند، در بازجوئی بدون هیچ شکنجه و فشار اقدام به اعترافات جاسوسی می کند. چرا که جانش از تحقیر شوروی ها به لب رسیده بود. حسن قزلچی نیز اعترافاتی دواطلبانه در رابطه با مسائل حزبی کرده بود و اعلام کرد که مسلمان شده است و نامه مفصلی نوشت که قصد دارد مشروع اطلاعات خودرا بگوید. قائم پناه راجع به ارتباط فـردی خود با کا گ ب سخن می گوید و این امر باعث می شود که بازجوها بویژه به کلیه رهبران حزب که در مهاجرت بودند، شک کنند و از این رو بازجوها ازمهاجران و رابطه آنها با کا گ ب سئوال می کنند. برخی از این افراد نداشتند زیر فشار به دروغ به جرم ناکرده اعتراف می کنند مانند بهزادی و زرشناس. عمده ترین فشارهای شکنجه زمانی صورت گرفت که هوشنگ اسدی قضیه کودتا و تشکیل ستاد کودتا را به دروغ مطرح کرد که احتمالأ برای نشان دادن میزان شدید توبه، خوش رقصی و همکاری هرچه بیشتر با بازجوها این کار را کرده بود. اسدی از برخی از تحلیل های حزب و برخی صحبت ها، داستانی از خود ساخت بدین گونه که حزب می خواست کودتا کند تاریخ آن را ۶ فروردین و بعدها در ۱۱ اردیبهشت ماه بیان می کند. به دروغ یک شورای کودتا و یک شورای عملیات معرفی می کند و اعضای کابینه تخلیلی را نیز نوشته بود. حتی سمت ها را در کابینه متناسب با موقعیت ها معرفی می کند. پس از این داستان سرائی های هوشنگ اسدی بازجوها به میزان شدیدی از گذشته، از جمله دست بند قپانی و کابل زدن های شدید را اعمال می کند. اطلاعات سپاه چنین چیزی را باور کرده بود و تصور میکرد که شوروی با ورود نیروها به مرز به این کودتا کمک می کند، در زیر این فشارها کیانوری به هیچ وجه این قضیه ستاد کودتا را تأیید نمی کند ولی ۱۲ نفری از اعضای رهبری حزب به دروغ به انجام کودتا و وجود ستاد کودتا اعتراف می کنند و حتی آنها داستان سرائی هائی را برداستان اسدی اضافه می کنند. آنها نیز به دروغ کابینه ای معرفی می کنند. بدلیل نزدیکی روابط و مناسبا ت و دیدگاه افراد، اعترافات نیز نزدیک به هم بود و بیشترشک اطلاعات سپاه را برانگیخت و در نتیجه ترس آنها را دامن زد. از این رو در اواخر فروردین ۶۲ به سپاه اعلام آماه باش می دهند و می گویند خطر کودتای توده ای وجود دارد. این جریان تا سوم اردیبهشت ماه ۶۲ ادامه داشت تا اینکه اسدی نامه ای می نویسد و می گوید که همه این مطالب مربوط به کودتا و ستاد کودتا را دروغ گفته و از ترس این حرفها را زده است، چیزی که به توهم کودتای توده ای ها در میان بازجـویان دامن زده بود، اطلاعاتی که کیانوری در زیرفشار و در جریان طرح مسئله کودتا بیان کرده بود. بازجوها به کیانوری گفته بودند، در جریان دستگیری فریدون فم تفریشی به هنگام مراجعه به رابط شوروی اش، چند روز قبل از ضربه اول به حزب از او نامه ای به دست آورده اند که کیانوری برای شورویها نوشته بود و کیانوری که رودست خورده بود، به ناچار مفاد نامه را در بازجوئی ها بیان می کند. ماجرای مربوط به این نامه چنین بود که چند هفته قبل از ضربه اول به حزب در بهمن۶۱ شورویها از طریق فروغیان به کیانوری اطلاع می دهندکه بواسطه اصرار جمهوری اسلامی برای ورود به خاک عراق در جنگ، احتمال مداخله امریکا و به ناچار مداخله متقابل شورویها در ایران و در نتیجه بروز جنگ داخلی و تجزیه در کشور ایران وجود دارد و حزب و متحدینش از جمــــــله فدائیان اکثریت باید از هر جهت برای چنین موقعیتی آماده باشند تا در صورت امکان قدرت را به دست بگیرند. شورویها از کیانوری خواسته بودند نیروهای حزب و فدائیان را از جمله در ارتش برآورد و به اطلاع آنها برساند. کیانوری در همین رابطه مسائلی را در هیأت سیاسی مطرح می کند و بحث هائی در می گیرد و سپس نامه ای می نویسد که در آن اطلاعات لازم برای شورویها را ارائه می دهد و این نامه را از طریق فم تفرشی برای رابط شوروی می فرستد. از آنجا که کیانوری با حربه های بازجوها رودست خورده و باورکرده بود که این نام با دستگیری فم تفرشی به دست مأموران اطلاعاتی و بازجوها افتاده است به مفاد آن در چند مرحله و تقریبأ با تفصیل در بازجوئی ها اقرار می کند و بازجوها اعضای زندانی هیأت سیاسی را تحت فشارمی گذارند که تفصیل مذاکرات آخرین جلسات هیأت سیاسی و هیأت دبیران حزب افشاء کنند و افشای تدریجی این مذاکرات نیز به مسأله دام می زند.



پس از ضربه اول به حزب جوانشیر، هاتفی و پرتوی جلسات سازماندهی را هفته ای دو بار برگزار می کردند. طی این جلسات تصمیم گرفته شد که مسئولین ایالتی را به تهران فرا بخوانند و در سطح شهرستانها، مسئولین را با شهرهای دیگر نعویض نماید. علی گلاویژ، ابراهیمی و هادی پرتوی به تهران آمدند، در این مقطع جوانشیر می خواهد به علی خاوری اطلاع داده شود که در خارج از کشورکمیته مرکزی اطلاعیه ای صادر نکند، چرا که تنها هیآت تصمیم گیری در داخل کشور می باشد، دکتر حسین جودت پس از دستگیری هـای ضربه اول در منزل خود ماند و مخفی نشد. طبری، میزانی و ابراهیمی سه عضو هیـــــأت دبیران: پرتوی، هاتفی، جودت، سه عضوهیأت سیــــاسی، بهرام دانش، حاتمی و گلاویژ ازاعضای کمیته مرکــــزی در داخل کشور باقی ماندند. در آن جلسات فقط سه عضوهیآت دبیران و سه عضوهیأت سیاسی که در فوق نام برده شد شرکت جستند. جواد ارتشیار را در شبکه مخفی وارد نکردند و ژیلا سیاسی که در آغاز به شبکه مخفی منتقل شده بود از شبکه مخفی به شبکه علنی منتقل شد و تحت مسئولیت هاتفی قرارگرفت. در جلسات فوق در رابطه با مسائل مختلف تصمیم های جدی اتخاذ شد. ارتباط با شوروی ها بطورکلی قطع شده بود. جوانشیر تأکید داشت باید با آنها ارتباط گرفت و نظر آنها را جویا شدکه چه کاری باید انجام داد، حتی او در جلسات خصوصی به پرتوی یکبار گفت: که شاید بهتر باشد که این سازمان نظامی را تحویل شوروی ها داد، در ضمن جوانشیر اعتقاد داشت که مصوبه رهبری که براساس آن اعضای رهبری حزب باید به خارج می رفتند و اجرا نشده بود، حالا باید اجـرا شود، همچنین عده ای از کادرهای حزبی برای تحصیل حزبی به خارج از کشور بروند. ولی باید اول با شورویها تماس برقرار شود و آنها موافقت کنند. جوانشیر برای اینکار پیشنهاد کرد که ابراهیمی برای تماس با شوروی به خارج برود. تمامی مقدمات کار نیز انجام شد که در روز آخر و زمان رفتن ابراهیمی جوانشیر حرف خود را پس گرفت و گفت ممکن است در آینده بگویند که جوانشیر همه را رد کرد تا خودش در ایران کنترل حزب را به دست بگیرد، از سوئی طبری درخانه ای مخفی شده بود و یک زوج مخفی سارمان به عنوان پوشش در آن جا زندگی می کردند این زوج به سعید آذرنگ و پرتوی گفته بودند که طبری همه ما را دیوانه کرده است زیرا طبری همیشه می گوید دنیا صفحه شطرنج است و دو قطب شوروی و امریکا دو طرف صفحه شطرنج نشسته اند و صفحه دنیا را آرایش می دهند. صفجه سیاست جهان و همه چیز و رقابت و تنازع و سازش این دو قدرت حل می شود. دهه هفتاد پیشرویهای سوسیالیستی و دهه هشتاد حرکت و هجوم متقابل نیروهای کشورهای استعمارگر و متعاقب آن باید هجوم سوسیالیسم شکل بگیرد و شورویها خود را آماده هجوم می کنند، ولی در حال حاضر عقب نشینی تاکتیکی کردند و این گردش به راست در حکومت ایران، جزئی از عقب نشینی تاکتیک است، زیرا رژیم ایران به شوروی وابسته است. امام خمینی از طریق سوریه یا الجزایر با شورویها ارتباط دارد و به امام خمینی می گویند چه بکند. این گرایش به راست در عرصه اقتصادی ایران شبیه همان طرح"نپ" است. جریان حمله امریکائی ها در طبس نیز توسط شوروی ها سرکوب شد. پس هر چه زودتر با شوروی تماس بگیریم و کسب تکلیف کنیم، ما قطب نمای خود را با کیانوری که با شوروی ارتباط داشت از دست داده ایم و گیج شده ایم و فعلأ نباید سیاست خود را نسبت به حکومت عوض کنیم، در جلسه هیئت سیاسی در نوروز ۶۲ از اطلاعیه های دادستانی و اضافه شدن اتهامات در این اطلاعیه قاعدتأ باید این برداشت به وجود می آید که تحت فشار بازجوئی ها اعتراقاتی صورت گرفته و مسائل جدیدی لو رفته باشد. اما این واقعیت بیشتر توطئه دادستانی قلمداد می شد. از سوئی دیگر سعی می کردند، رد و اثر کیانوری را پاک کنند، باید تمام تشکیلات حزب را به خارج می فرستادند، ولی در هر صورت هیچ کس تصور اینکه کیانوری در بازجوئی ضعف نشان دهد را رد نمی کرد. جودت اعتقاد داشت که باید پیشنهاد دادستانی مبنی بر این که اگر حزب رهبریت جدید را معرفی و مطرح کند، می تواند دوباره فعالیت کند. همگی اعضاء در جلسه هیئت سیاسی این پیشنهاد را رد کردند، در این جلسه طبری می خواست همان تحلیل صفحه شطرنج جهانی و نقش شوروری را مطرح کند که جوانشیر حرف او را قطع کرد و گفت ما که از مسائل خبر نداریم، هاتفی و پـرتوی تحلیل کردند که گردش به راست کاملآ جدی است و سیاست ما نباید سیاست گذشته باشد و دیگر نباید دفاع از خط امام و تقویت آن را تبلیغ کنیم، بلکه باید مستقیمأ در جهت بسیج مردم عمل کنیم. جوانشیر با این خط مشی و افراد در آن مخالف بود و می گفت، نباید تصورکرد که ما شرایط فوریه و اکتبر را می گذرانیم اشاره به دو مرحله انقلاب روسیه، طبری پیشنهاد داد که هیئت اجرائیه ای از پرتوی، هاتفی و جوانشیر تشکیل شود که مسئولیت هــا را به آن تفویض کنند، ولی جوانشیر گفت هیئت اجرائیه تشکیل می دهیم، ولی مسئولیت تفویض نمی کنیم. جوانشیر آرزو می کرد که شاید جمهوری اسلامی رهبران حزب را در رابطه خاصی با شوروی معامله و در مرز تحویل دهد.



از سوی دیگر در جریان بازجوئی ها اسامی کبیری و عطاریان لو رفته و از این رو اطلاعات سپاه اطلاعات غلط و گمراه کننده در اختیار کبیری می گذاشتد، در عین حال بخش اطلاعات سپاه می دانست که در یک سری از نهادهای اطلاعاتی مانند اطلاعات نخست وزیری عوامل نفوذی وجود دارد، بنابراین از آنها اطلاعات می گرفتند، ولی به آنها اطلاعات نمی دادند. کبیری با شعبه مربوط به نیروهای سلطنت طلب در اطلاعات سپاه ارتباط داشت. در فروردین ۶۲ اسامی افرادی از سازمان نظامی توسط بازجوها شناسائی شده بود، از سوی شعبه مربوط به حزب اطلاعات غیر واقعی را به شعبه سلطنت طلب و سپس به کبیری می دادند، بطور مثال اطلاع داده بودند که کیانوری قهرمانانه مقاومت میکند و گفته است که حاضر نیستیم به شما بازجــوئی پس بدهیم و باید در دادگاه علنی محاکمه شویم و یا می گفتند که بازجوها می ترسند که به تنهائی پیش کیانوری بروند، زیرا تحت تأثیر او قرار می گیرند، هم چنین کیانوری و دوستانش از زمان بازداشت تاکنون بازجوئی پس نداده اند، این اطلاعات را هاتفی باور می کرد، ولی جوانشیر با تردید به آن نگاه می کرد ولی در مجموع به خوش بینی ها دامن زده می شد، تا اینکه در اواخر ۶۱ و اوایل اردیبهشت ۶۲ از کانالهای دیگر از جمله حزب و سازمان فدائیان اکثریت که آنها هم از یکی از آزاد شده های کمیته ۳۰۰۰ فهمیده بودند که عموئی را با برانکارد برده و پاهایش را باندپیچی کرده بودند، در هرصورت خبر شکنجه رهبران حزب رسیده بود و تأثیری احساسی و مخرب در بقیه افراد داشت، با پیشنهاد هاتفی و پرتوی نامه سرگشاده خطاب به مجموعه مقامات مسئول کشور در مورد شکنجه رهبران حزب در اردیبهشت ماه۶۲ صادر و از گرایش به راست در سیاستهای حکومت سخن گفته شد، روز ۵ اردیبهشت ماه خبرهائی به رهبران رسید که به زودی ضربه دوم به حزب احتمالأ در ۱۱ اردیبهشت ماه وارد خواهد شد. به طور مثال ابوالقاسم سرحدی زاده به برادرش که توده ای بود گفته بود، همین روزها همگی توده ای را دستگیر می کنند. تصمیم گرفته می شودکه جلسه ای از بحش فعال چهار نفره پرتوی، هاتفی، ابراهیمی و جوانشیر تشکیل شود و تصمیم گیری های کامل اتخاذ شود که بقیه افراد رهبری را ظرف دو یا سه روز از کشورخارچ کنند. تصور آنها این بود که ضربه دوم متوجه بخش مخفی نیست. جلسه ای در ۶ اردیبهشت ماه شب در منزل راسخ قاضیاتی تشکیل و تصمیم گرفته شد که پرتوی هر چه سریعتر برای انتقال طبری، حاتمی، گلاویز، جودت و دانش به خارج ازکشور اقدام کند. گرچه جودت اظهارکرده بود که به خارج نمی رود. لیستی از اسامی افرادی که می بایست به خارج از کشور منتقل شود و هم چنین اسامی افرادی که می باید جانشین هیأت سیاسی مشخص شود، توسط جوانشیر آماده شده بود. پرتوی درخانه سعید آذرنگ زندگی میکرد. ساعت حدود۱۱ شب پرتوی می گوید که باید برود وگرنه سعید آذرنگ نگران می شود. جوانشیر در ابتدا تــــأکید دارد که پرتوی از جلسه خارج نشود، ولی با اصرارپرتوی به او می گوید که زودتر از ساعت ۱۱ شب جلسه را ترک کند. پرتوی از جلسه خارج میشود ولی جلسه همچنان ادامه داشت. درست یک ربع بعد از زمانی که پرتوی به منزل آذرنگ میرسد یعنی ساعت۱۲شب مأموران امنیتی به منزل آذرنگ وارد می شوند و آذرنگ همسرش گیتی و هم چنین پرتوی را با خود می برند. در واقع همه مراکز شناسائی شده ولو رفته بود و ضربه همزمان به همه مراکز علنی و مخفی حزب یک جا وارد شد. نیم ساعت پس از خروج پرتوی از منزل راسخ، مأموران امنیتی به منزل راسخ می ریزند و همه را با مدارک روی میز در جلسه می گیرند. بعدها جوانشیرگفته بود که پرتوی عامل جمهوری اسلامی بوده است. زیرا هرچه در آن شب به اوگفته بودیم که همین جا بمان، او چنین نکرد و از جلسه بیرون رفت و پس از بیرون رفتن او مأموران به خانه وارد شدند و همه را دستگیرکردند ولی در هر صورت پرتوی نیز هم زمان با آنها در محل دیگری خانه سعیدآذرنگ دستگیر شد. کیانوری و عموئی هم اکنون نیر حتی تأکید دارند که پرتوی حداقل تازمان دستگیری خود در اردیبهشت ۶۲ عامل جمهوری اسلامی نبوده است.



از ساعت ۱۲ شب ۶ اریبهشت دستگیری مرحله دوم انجام شد. اواسط روز ۷ اردیهشت قسمت هائی از مصاحبه کیانوری و عموئی و به آذین را برای برخی از دستگیر شدگان نشان می دهند، پرتوی را پیش کیانوری می برند و کیانوری با سفارش قبلی بازجوها به او می گوید که ما در این جا به این نتیجه رسیده ایم که هیچ چیز را از جمهوری اسلامی مخفی نکنیم و به بیان واقعیات توصیه می کند. اکثریت افرادی که به دنبال ضربه دوم اردیبهشت ۶۲ دستگیرشدند زیاد در معرض شکنجه قرار نگرفتند، چرا که اعترافات اصلی صورت گرفته بود و درعین حال این افراد اصلأ روحیه خوبی برای مقاومت، عدم انجام مصاحبه یا عدم اعتراف نداشتند، جو عمومی در زندان جو روحیه تسلیم و شکست و عدم مقاومت بود، بطوری که اکثریت مطلق این افراد ضمن اعلام توبه، مسائل خطر ساز را از خود دور می کردند و به دوش دیگری می انداختند، همه آنها در این فکر بودند که گلیم خود را از آب بیرون کشند و برای آنها جان دیگر رفقا و موقعیت حزب مطرح نبود به جز عبدالحسین آگاهی و تقی کیا منش که در مراحل اولیه بازجوئی شهید شدند، تمامی افرادی که در ضربه اول دستگیر شده بودند، حاضر به مصاحبه شدند و به جز رحمان هاتفی که در مراحل بازجوئی شهید شد. تمامی افرادی که در ضربه دوم نیز دستگیر شده بودند، حاضر به مصاحبه شدند، اما بازجوها از همه افراد مصاحبه نگرفتند و در تلویزیون سراسری نیز مصاحبه افرادی که معروف بودند، پخش کردند، در زندان پیشنهاد میزگرد را در همان ماههای اول شخص کیانوری به بازجوها میدهد، در واقع طی یک نامه به آنها دو پیشنهاد میدهد که:



۱ ـ میزگردی از رهبران حزب برگزار شود و تاریخ و تخلفات حزب بررسی شود.



۲ ـ میزگردی از تمام رهبران جنبشهای چپ در ایران تشکیل شود که در رابطه با تاریخ چپ و مارکسیست ها بحث شود، تا ریشه جریان مارکسیستی و چپ در ایران از بین برود.



لازم به توضیح است که میزگرد رهبران حزب در شهریور۶۲ و میزگرد رهبران چپ در نیمه دوم سال ۶۶ در اوین برگزارمی شود. میزگرد رهبران حزب در شهریور ۶۲ در چندین نوبت در جلسه جداگانه و کنترلهای متعدد بازجوها از تلویزیون سراسری پخش شد، در این میزگرد رهبران حزب به افشای حزب و عملکرد آن پرداختند، مجری این شوی تلویزیونی محمدعلی عموئی بود.



* درمراحل بازجوئی در یک سال اول، رهبران حزب همه اطلاعات خود را دادند و کاملأ شکسته و خرد شدند، بیشترین شکنجه ها در فاصله دو ضربه بود، در ضربه دوم یا شکنجه نشدند یا خیلی محدود شکنجه شدند. همه افراد اطلاعاتی را که در اختیارداشتند به بازجوها ارائه دادند. تمامی کادرها، افراد زیر مجموعه خود را معرفی کردند، چگونگی قرارهای خود را می گفتند و سرقرار نیز می رفتند و حتی تا چند هفته بعد از دستگیری ضربه دوم بسیاری از پائینی ها، سرقرارها دستگیرشدند. یکی از علت های اصلی ضعف روحیه ناشی از مصاحبه رهبران به ویژه عموئی بود، پس از این مصاحبه خیلی ها دواطلبانه اعلام کردند که اطلاعات خود را می دهند، افراد شکسته شدند، هیچ کس سر موضع خود نبود، از جمله عموئی به اصفهان رفت و درآن جا برای زندانیان سخنرانی کرد. در بیداد گاههای فرمایشی، محاکمات آغاز می شود. در اواخر سال ۶۲ در دادگاه نظامی سیزده نفر از سازمان مخفی حزب حکم اعدام گرفتند، حکم اعدام سه نفر معزز، شجاعی و عابد تأیید نمی شود، حکم اعدام۱۰ نفر تأیید و به همه ابلاغ می شود و وصیت نامه می نویسند، قبل از اجرای حکم اعدام این ۱۰ نفر را به حسینه اوین می آورند که برای دیگران سخنرانی کنند و این درحالی است که همه آنها می دانستند، ساعتی بعد اعدام می شوند. افضلی گریه می کند و می گوید که نمی دانسته مسأله جاسوسی در میان است. عطاریان اظهار ندامت کرده توبه می کند، کبیری از کار خود اظهار تأسف می کند. جهانگیری سخنان مفصل و انتقادی در رابطه با مناسبات درون جامعه کرده و موضع گیری انتقادی نسبت به حزب توده و شوروی ایراد می کند، بقیه افراد سخنی نگفته و اعلام می کنند که حرفی ندارند. جمعیت علیه حزب توده شعارهائی میدهند. سپس ۱۰ نفر زندانی را سوار بر مینی بوس به میدان تیر سالن سرپوشیده در زندان اوین می برند، دقایقی بعد در حسینه اوین لاجوردی با بی سیم خبر می گیرد و به جمعیت اعلام می کند که هم اینک آنها به درک واصل شدند و جمعیت هم چنان علیه حزب توده و تیرباران شده ها شعارمی دهند.



در سال ۶۳ همه زندانیان توده ای به اوین منتقل می شوند. در اتاقهای در بسته رهبران حزب حتی به هم فحش و ناسزا ناموسی می دهند و زد و خورد می کردند. در اواخر تابستان ۶۲ پس از انجام دادگاههای موسوی نماینده آیت الله منتظری به زندان آمده و می گوید که راجع به سرنوشت رهبران حزب دو نظر وجود داشت یکی نظر آقا منتظری این بود که شدت عمل نباشد و رهبران حزب اعدام نشوند و از آنها استفاده شود و نظر دیگر اینکه می گفتند که باید همه آنها می بایست اعدام شوند. ولی نظر اقا غالب شده است. پس از آنکه رهبران حزب پی بردند که دادگاهها انجام شده و خطر اعدام تهدیدشان نمی کند، بسیاری از آنهــا تغییر روحیه دادند و به موضع دفاع از فعالیت قانونی حزب پرداختند و حتی شخص خود را از تخلفات حزبی مبرا دانستند و تخلفات را عمدتأ ناشی از عملکرد برخی از رهبران حزب و بویژه کیانوری می دانستند که بدون اطلاع آنها انجام گرفته است. از همان دوره نیز درگیری بین رهبران شدت می گیرد، کم کم برخی از آنها موضع می گیرند و دوباره سر موضع دفاع از خط مشی قانونی حزب قرار می گیرند. خبر این موضع گرفتن ها به بدنه حزب در بندهای دیگر زندان میرسد که برخی از رهبران تأکید دارند، اعترافات و ضعف ها ناشی از شکنجه بوده و حالا آن مطالب و اعترافات را تکذیب می کنند، بدنه حزب نیز کم کم موضع می گیرند و حتی برخی از توابهای دو آتشه، بطور غیرعلنی به سر موضع باز می گردند. در این روند موضع گیریهای تند کمیته مرکزی جدید حزب در خارج از کشور به رهبری علی خاوری که خبرش جسته گریخته به داخل زندان می رسیده نقش داشت. جوانشیر نیز با نماینده منتظری توافق کرده بود که اقتصاد سیاسی را برای حوزه آموزش دهد، جوانشیر کاپیتال را بطور فشرده و به زبان ساده طی جلساتی بیان و موسوی آنها را ضبط میکرد و برای حوزه می برد.



* سال ۶۵ داماد منتظر ناصری به زندان می آید. منتظری به اوحکم داده بود و نماینده تام الاختیار وی در بررسی وضع زندانها بود. نامه هائی نیز از زندانیان در مورد شکنجه ها در زندان گرفت و برای منتظری برد. این حرکت تا حدود زیادی جو رعب و وحشت را در زندان شکست، زندانبانان به سرکردگی لاجوردی و دیگر مسئولین جوسازی شدیدی علیه دادماد منتظری براه انداختند، شکسته شدن جو زندان باعث علنی شدن تدریجی مواضع جدید از جانب زندانیان شد، دایره زندان افرادی را که سر موضع بودند، درسالن شماره ۳ جمع کردند. تحلیل زندانیان این شد که حتمأ تناسب قوا به سود جریانات غیر راست تغییریافته، در نتیجه شروع به اعتراض و اعتصاب غذا کردند، سال ۶۵ رئیس شعبه ۵ دادستانی برکنار شد و به جای او حاج ناصر که از پیروان منتظری بود، رئیس شعبه شد. او قصد تشکیل گرده تحقیق ـ تحلیلی درباره مجموعه تاریخ جنبش چپ را داشت و این کار را با پشتیبانی موسوی اردبیلی و البته با مخالفت دیگر نیروهای دادستانی، انجام داد، در آغاز کار تحقیق پیرامون جزب فقط با شرکت مهدی پرتوی و هادی پرتوی انجام شد، یک سری سئوالات مطرح کردند.



رهبران حزب در سالن آموزشگاه در سالن های دربسته قرارداشتند. درب اتاق های سالن آسایشگاه را بازکردند. امیر معزی، رحیم عراقی و بابک زهرائی را نیز به آن جا بردند. در همان سالن بین رهبران حزب در موافقت و مخالفت با کار تحقیقی کشمکش بوجود آمد، تا آن که موافقان به تحقیق یعنی بهزادی، قائم پناه، کیهان، جودت و کیانوری را به جای دیگری انتقال دادند، طبری به یک خانه تحت نظر اطلاعات منتقل شد و همسرش را نیز به نزد او بردند و او کار تحقیقاتی خود را در آن جا ادامه داد، در مجموع جو زندان تغییرکرد، در سال ۶۵ رئیس زندان برکنار و میثم از هواداران منتظری جانشین وی شد. در این شرایط هم دایره زندان و زندانبانان و هم حرکات تعرضی زندانیانان، باعث تضعیف او شد. از جمله یک بار برای بازرسی اتاق ها، نیروهای انتظامی به داخل بندها وارد شدند و مأموران دربند ۳ انواع کارد و ساطور و گزارشات تشکیلاتی و آموزشی پیدا می کنند، نمایشگاهی از یافته های بازرسی های خود را برگزارکردند و عده ای از مسئولین را نیز دعـوت کردند تانشان دهند که نتیجه عمل کرد نماینده منتظری چه بوده است. در بند ۳ اکثرأ از توابین مجاهدین بودند که باشرایط جدید زندان به سر موضع برگشته بودند. نیروهای چپ نیز به این موضع گیری پیوسته بودند. نتیجه این روند برکناری مثیم در سال ۶۶ بود.



مسئول جدید با انگیزه ایجاد و تشدید رعب و وحشت، اقدام به اجرای احکام اعدام نمود. از اولین اعدامی ها انوشیروان ابراهیمی بودکه موضعی متعادلی هم داشت. خبر اعدام باعث ارعاب دوباره و تضعیف روحیه در زندان شد. روز بعد جودت، گلاویژ و قائم پناه با حاج ناصر صحبت می کنند و ابراز می دارند که ممکن است بقیه را نیز اعدام کنند. پس اجازه بدهید ما با افراد توده ای که سر موضع هستند، صحبت کنیم. در این شرایط بین جودت و پرتوی گفتگوئی شد و نمونه های پرونده های بازجوئی به آنها داده شد و جودت هم این پرونده ها را به عموئی و حجری نشان داد تا با نشان دادن مسائل درونی بازجوئی و برخی مطالب ارائه شده و بویژه دربازجوئی کیانوری به آنها و وجود برخی مسائل زشت در این پرونده ها، آنها را بیشتر به سمت خود برای کار تحقیق و فرار از خطر جلب کند. جودت به اتاق های بعضی رهبران در سالن آسایشگاه می رود تا آنها را به پذیرش اشتباه و خیانت حزب و تعدیل مواضع قانع کند. عموئی، زرشناس و حجری را به شعبه می آورند تا با جودت و گلاویژ و قائم پناه صحبت کنند که بین آنها دعوا می شود، در همان زمان کیانوری باز اعتراض می کند که این سه نفر نمی توانند، کسی را قانع کنند و او حاضراست و از هر گروهی که باشد، پیش او بیاورند تا با آنها صحبت و قانعشان کند، در این سناریو مریم نقش منشی کیانوری را ایفاء می کند. به طور نوبتی افراد را پیش آنها می آورند، حتی یک بار یکی از هواداران یکی از گروه های چپ با نقشه قبلی به اتاق کیانوری می آید و سعی می کند که همان جا خفه اش کند، محمد پور هرمزان نیز چندین بار با کیانوری درگیری پیدا کرده بود. جودت، گلاویژ و قائم پناه به حاج ناصر پیشنهاد می کنند که مقامات زندان و دادستانی ترتیب اجرای یک برنـامه را درحسینه اوین بدهند که آنها برای زندانیان توده ای صحبت و حزب را افشاء کنند و بدین ترتیب نگذارند تا زندانیان سر موضع بمانند و از قتل عام احتمالی آنها درآینده جلوگیری کنند. حاج ناصر مسئله را با کیانوری درمیان می گذارد. کیانوری در اول امتناع می کند و وقتی دادسرا تدارک کار را می بیند، کیانوری شرط می گذارد که اجازه بدهید که من و مریم در اتاقی با هم زندگی کنیم و پس از وعده دادسرا مبنی بر مطرح کردن این قضیه با مقامات بالا، کیانوری هم حضور در این میزگرد را می پذیرد. بعد قرار شد کارگسترش یابد و میزگرد کلیه جریانات چپ برگزار شود. بعد از آن جاج ناصر از افراد اولیه گروه تحقیق سازمان های چپ از جمله مهدی و هادی پرتوی برای میزگرد دعوت کرد. از طبری نیز دعوت شد. از حزب توده ایران طبری، کیانوری، جودت، بهزادی، گلاویژ، قائم پناه، کیهان، مهدی و هادی پرتوی، معزز، عباس خرسند در میزگرد شرکت داشتند. از آبان ۶۶ میزگرد شروع شد. هر جلسه ۳ ساعت در دو بخش یک ساعت و نیم و۲۰ دقیقه استراحت بین دو بخش همراه با فیلم برداری تلویزیونی ۲۷ جلسه ۳ ساعته به حزب توده و ۱۶ جلسه ۳ ساعته به گروههای دیگر اختصاص پیدا کرد. از گروههای رنجبران ۳نفر (اکباتانی ـ مسعود فراستی ـ محسن خاتمی) فدائیان اکثریت بیژن شیروانی از فدائیان اقلیت یک نفر ازگروه اشرف یک نفرـ دو نفر از اتحادیه کمونیستها (پدرام رهبری و علی کاشانی) یک نفر از کومله ـ یک نفر از سهند ـ یک نفر از حزب کمونیست شرکت کردند، هم چنین مجری این میزگرد حاج ناصربود. طبری می گفت که به علت کسالت مزاج و لکنت زبان در اثر سکته ناچار است از کتابش کژ راهه که منتشر شده بود، استفاده کند. او در طول میزگرد ۸۰ درصد کتاب را که راجع به مسائل مطروحه در میزگرد بود، خواند و اگر سئوالی هم می شد، پاسخ میداد و جالب این که بعدها برخی به دروغ مدعی شدند که کتاب کژ راهه را خود طبری ننوشته بود و مأموران برایش نوشتـــه بودند. جودت و کیهان در میزگرد باز هم برخورد جناحی با کیانوری می کردند. در نهایت همه افراد و بخش دیگری از رهبری را به بند آوردند. لازم به توضیح است که در زندان در سطح رهبری سه بخش وجود داشت؛



۱ ـ شرکت کنندگان در میزگرد و کار تحقیقی که اغلب در همان بند، کار تحقیقی و ترجمه متون را انجام می دادند که عبارت بودند از: کیانوری، جودت، بهزادی، گلاویژ، قائم پناه، کیهان، جوانشیرکه در اتاق های تنها زندگی می کردند، مهدی پرتوی، امیرمعزی، عباس خرسند و نیز طبری که بیرون از زندان کار می کردند. این افـراد معتقد به همکاری با دادستانی در چهارچوب انجام یک کار تحقیقی بودند. آنها قبول داشتند که تخلفات حزبی صـورت گرفته و حزب مقصر است. خط مشی سابق حزب در مورد جمهوری اسلامی را قبول داشته و دفاع از خط امام را هم چنان تبلیغ می کردند.



۲ ـ افرادی مانند عموئی، حجری، شلتوکی، باقرزاده، ذوالقدرکه معتقد بودند، تخلفاتی از جانب برخی رهبران حزب صورت گرفته ولی بقیه رهبران از آنها بی اطلاع بودند، حاضر به همکاری تحقیقاتی با دادستانی یا شرکت در میزگرد سال ۶۶ نبودند، اما همچنان جمهوری اسلامی را کم و بیش و همان سیاست و خط مشی حزب در قبل از دستگیری را نسبت به جمهوری اسلامی را قبول داشتند. حتی در جریان برگزاری انتخابات مجلس یا ریاست جمهوری در زندان در این انتخابات شرکت می کردند.



۳ ـ افرادی که بطور کلی جمهوری اسلامی را قبول نداشتند و بحت را روی تخلفات حزب نمی گذاشتند. برخورد خصمانه بـا جمهوری اسلامی داشتند و به تعبیری به براندازی اعتقاد داشتند. از جمله این افراد می توان از نیک آئین، رفعت محمدزاده، پورهرمزان، کیومرث زرشناس و سعید آذرنگ نام برد.



4 ـ در این جا ضروری است که نسبت به مواضع تمامی افراد رهبری تا قبل از دستگیری نسبت به حکومت نیز توضیحی داده شود. در سال ۶۰ رفعت محمدزاده مقاله ای می نویسد و در اختیار هیئت سیاسی قرار می دهد. او در این مقاله بحثی مطرح و به خط مشی حزب انتقاد می کند. او تأکید می کند که نظام حکومتی ایران تئوکراسی و یک پارچه است و آنها قصد استقرار حکومت الهی را دارند و بحث تقسیم بندی جناحیهای روشن بین و قشری در این حکومت در ماهیت امر اشتباه است. تمامی جناحهای حکومت ضد کمونیست هستند، هیچ کدام به دنبال راه غیرسرمایه داری نخواهند بود و از این رو حزب بایستی در مقابل مجموعه حکومت موضع مخالف داشته باشد. در آن شرایط هیچ یک از اعضای هیئت سیاسی این نظر رفعت محمدزاده را نمی پذیرند و علیه آن موضع گیری می کنند، حتی هاتفی علیه آن مقاله در هیئت سیاسی طی مقاله ای موضع گیری می کند. در زندان مناسبات میان بخش های گوناگون رهبری که در زندان بودند، به این صورت بود که بخش دوم و سوم بخش اول را بایکوت کردند. بخش دوم و سوم در حد سلام و احوال پرسی با هم رابطه داشتند، ولی هیچ گونه بحث و تبادل نظری با هم نمی کردند. بخش اول دو جناح بود، مثلأ کیانوری با جودت و کیهان درگیری شدید داشتند.



در ۲۶ تیرماه ۶۷ سعید آذرنگ و کیومرث زرشناس اعدام شدند. کیومرث زرشناس در لحظه اعدام شعار می داد: مرک برخدا. پس از آن زمان کشتارهای جمعی زندانیان آغاز شد. تلویزیون ها از اتاق ها برداشته شد، ورود روزنامه ها قطع گردید، زندانیان ممنوع الملاقات شدند و دادگاههای تفتیش عقیده تشکیل شد. پس از تشکیل دادگاه ها اولین کسی را که از بند رهبران حزب خارج کردند و بردند، محمود هنری از اعضای حزب کمونیست بود. در پی او چند روز بعد عده ای دیگر را بردند، تا این جای کار زندانیان هنوز نمی دانستند که قضیه چیست. افرادی را که می بردند، حکم اعدام داشتند، یا اگرحکم تاریخ دار داشتند، اما سر موضع و فعال بودند، دوباره به دادگاه می بردند. از رهبری حزب فقط مهدی پرتوی، عموئی وکیانوری را به دادگاه نبردند. زنها را نیز نبردند. از افراد کمیته مرکزی حزب که به دادگاه رفتند و اعدام نشدند، فریدون فم تفرشی، ارتشیار، محمود روغنی، بقائی و ناظر بودند. پس از کشتارها، چند روز بعد حاج ناصر با خوشحالی به بند آنها می آید و ماجرا را توضیح می دهد و می گوید از این به بعد دیگر کسی از این بند اعدام نخواهد شد. کیانوری با شنیدن سخنان حاج ناصر از خوشحالی که سایه مرگ از او دور شده و بدون توجه به قتل عــام وسیع زندانیان در چند روز گذشته، قهقهه می زند. مسئولان زندان و دادستانی تعدادی از زندانیان باقی مانده را به تالار وحدت بردند. از حزب کیانوری و پرتوی سخنرانی کردند و از آن جا همه افراد را سوار براتوبوس به جلوی دفتر سازمان ملل بردند تا آزادی آنها را به عنوان یک عفو عمومی به نمایش بگذارند. سپس اینها را به مقابل مجلس بردند. یکی از مقامات حکومتی سخنرانی کرد. طبری هم در کنار مقامات در بالکن مجلس بود. به خانواده های زندانیان گفته بودند که همه به مقابل مجلس بیایند. اعلام کردند که هر زندانی از مقابل مجلس همراه خانواده اش برود، فقط کیانوری، پرتوی و بابک زهرائی به زندان برگشتند. کیانوری از سال۷۰ همراه با مریم فیروز به خانه ای بیرون از زندان اوین منتقل می شود و در آن خانه تحت نظر وزارت اطلاعات زندگی می کردند. مهدی پرتوی در سال۷۰ و فریدون فم تفرشی و دکتر بقائی در سال ۷۲ آزاد می شوند، محمد عموئی نیز از سـال ۷۳ به منزل خود و پیش خانواده اش منتقل و عملأ آزاد می شود، تا آن که عموئی و مریم فیروز در اردیبهشت۷۴ حکم ابلاغ آزادی خود را با تأیید ایت الله خامنه ای دریافت می کنند و رسمأ آزاد می شوند. مریم فیروز به منزل خود و جدا از کیانوری منتقل می شود. در سـال۷۵ نیر کیانوری از خانه تحت نظر وزارت اطلاعات به منزل خود و پیش خانواده اش منتقل و بطورکامل آزاد می شود.

۱ نظر:

  1. خوش آمدید از دستور العمل بزرگ GREAT ILLUMINATI به دولت ایالات متحده و در سراسر جهان، این یک فرصت باز است برای پیوستن به برادرانه Illuminati که در آن شما می توانید رویاهای از دست رفته خود را بازیابی، و همچنین که در آن شما می توانید نور ثروت و شادی را ببینید بدون قربانی کردن خون. ما همچنین مبلغ 650،000 دالر را پرداخت می کنیم تا از اعضای جدید به عنوان اعضای جدید به عنوان برادری و همچنین خانه ای از انتخاب و مکان خود با سرمایه گذاری، همراه با این فرصت در زندگی برای آنها مشهور است.

    مزایا به اعضای جدید که به ILLUMINATI پیوست می شوند.
    1. پاداش نقدی از USD 650،000 USD.
    2. یک ماشین Sleep Dream رویایی که ارزش آن 150،000 دلار آمریکا است
    3. خانه رویا خریداری شده در کشور خود را انتخاب کنید.
    یک ماه از انتصاب با 5 بهترین در جهان.
    رهبران و 5 مهمترین افراد مشهور در جهان. اگر علاقه مند هستید، لطفا با آدرس ایمیل قبلی = greatilluminate99@gmail.com تماس بگیرید



    توجه داشته باشید؛ این برادری Illuminati که شما می توانید از هر نقطه از جهان از هند، ترکیه، آفریقا، ایالات متحده، مالزی،
    دبی، کویت، انگلستان، اتریش، آلمان، اروپا. آسیا، استرالیا، و غیره


    سلام TEMPLE ILLUMINATI ایالات متحده

    پاسخحذف